گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

گر روشنی تو یارا یا خود سیه ضمیری

در هر دو حال خود را از یار وانگیری

پا واگرفتن تو هر دو ز حال کفر است

صد کفر بیش باشد در عاشقان نفیری

پاکت شود پلیدی چون از صنم بریدی

گردد پلید پاکی چون غرقه در غدیری

دنبال شیر گیری کی بی‌کباب مانی

کی بی‌نوا نشینی چون صاحب امیری

بگذار سر بد را پنهان مکن تو خود را

در زیرکی چو مویی پیدا میان شیری

خوردی تو زهر و گفتی حق را از این چه نقصان

حق بی‌نیاز باشد وز زهر تو بمیری

زیر درخت خرما انداز همچو مریم

گر کاهلی به غایت ور نیز سست پیری

از سایه‌های خرما شیرین شوی چو خرما

وز پختگی خرما تو پختگی پذیری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode