دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زادهای
در هیچ مسجد مکر او نگذاشته سجادهای
خرقه فلک ده شاخ از او برج قمر سوراخ از او
وای ار بیفتد در کفش چون من سلیمی سادهای
زد آتش اندر عود ما بر آسمان شد دود ما
بشکست باد و بود ما ساقی به نادر بادهای
در کار مشکل میکند در بحر منزل میکند
جان قصه دل میکند کو عاشقی دل دادهای
دل داده آن باشد که او در صبر باشد سخت رو
نی چون تو گوشه گشتهای در گوشهای افتادهای
در غصهای افتادهای تا خود کجا دل دادهای
در آرزوی قحبه یا وسوسه قوادهای
شرمی بدار از ریش خود از ریش پرتشویش خود
بسته دو چشم از عاقبت در هرزه لب گشادهای
خوب است عقل آن سری در عاقبت بینی جری
از حرص وز شهوت بری در عاشقی آمادهای
خامش که مرغ گفت من پرد سبک سوی چمن
نبود گرو در دفتری در حجرهای بنهادهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.