چرا منکر شدی ای میر کوران
نمیگویم که مجنون را مشوران
تو می گویی که بنما غیبیان را
ستیران را چه نسبت با ستوران
در این دریا چه کشتی و چه تخته
در این بخشش چه نزدیکان چه دوران
عدم دریاست وین عالم یکی کف
سلیمانی است وین خلقان چو موران
ز جوش بحر آید کف به هستی
دو پاره کف بود ایران و توران
در آن جوشش بگو کوشش چه باشد
چه می لافند از صبر این صبوران
از این بحرند زشتان گشته نغزان
از این موجند شیرین گشته شوران
نپردازی به من ای شمس تبریز
که در عشقت همیسوزند حوران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پس آنگه گفت با خورشید حوران
سلامت باد بسیار از خُسوران
بلای یارکش همچون صبوران
اگر نزدیک باشی نه ز دوران
به بهرامی دل خود پر مشوران
که نه بهرام بینی و نه گوران
چه دیدم، مجمعی از ناصبوران
ز گریه گشته آن ده، شهرکوران
سواری نیزه دار از ایل گوران
ز نزدیکا سلیمان خان نه دوران
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.