آه از چرخ جفاپیشه که دست
نکشد یکنفس از جور و ستم
هرکه از گردش ایام گذاشت
پا درین مرحله چون نقش قدم
ساختش ره سیر از دشت وجود
راست چون جاده بصحرای عدم
هرکه را در چمن دهر چو سرو
ساخت سر سبز ز بخت خرم
همچو اوراق خوان آخر کار
ریختش دفتر هستی از هم
چند بر لوح سخن از شیمش
راه پیموده کنم طی چو قلم
رفت از جور فلک در ته خاک
بانوی حجله عصمت مریم
باشد اولی که کنم مختصرش
این سخن کاورد اندوه و الم
قد آن گلبن نو خیز که بود
غیرت سرو گلستان ارم
سرنگون ساختش از صرصر کین
فلک حادثه زا همچو علم
غرض از جور فلک چون گردید
کام نادیده برون از عالم
گفت تاریخ وفاتش مشتاق
رفت ناکام ز دنیا مریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواجه بفزود ولیکن بدرم
روی بفروخت ولیکن ز الم
میزبان بود ولیکن به رباط
نانم آورد ولیکن بدرم
دست بگشاد ولیکن در بخل
[...]
اکرام اهل الهوی من الکرم
و امه العشق اظرف الامم
اَهلاً بِهَذَا القَمَرِ القَادِمِ
وَ مَرحَبا بِالمَطَرِ السّاجِمِ
فَرَأیُهُ بَینَ الوَرَی حَارِسٌ
وُکِّلَ بِالیَقظَانِ وَالنَّائِمِ
از پی آنکه به رویت نرسد
چشم بد را به سخن رام کنم
نتوانی که زنی از پی دم
تا نبندی لب از آغاز به هم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.