دی باز جرعه نوش ز جام که بودهای
صد کام تلخ کرده به کام که بودهای
آنجا که بود بهر تو در خاک دامها
دام که پاره کرده و رام که بودهای
آنجا که جستهاند تو را چون هلال عید
برقع گشودهٔ ماه تمام که بودهای
سرگرمیت چو برده به کسب هوا برون
خورشیدوار بر در و بام که بودهای
ای صد هزار صید دل آزاد کردهات
خود صیدوار بسته دام که بودهای
شب عارفانه ساقی بزم که گشتهای
تا روز جرعه نوش ز جام که بودهای
در حالت شکفتگی از رغم محتشم
حالت طلب ز طرز کلام که بودهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.