گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محتشم کاشانی

خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید

بیخودم من خبر از رفتن جانم مدهید

یا مجوئید نشان از من سرگشته دگر

یا به آن راه که او رفته نشانم مدهید

ترسم افتد ز زبانم به تر و خشک آتش

نام آن سرو خدا را به زبانم مدهید

بعد ازین بودن من موجب بدنامی اوست

خون من گرم بریزید و امانم مدهید

من که از حسرت آن حور به تنگم ز جهان

به جز از مژده رفتن ز جهانم مدهید

من که چون نی همه دردم بروید از سر من

خویش را دردسر از آه و فغانم مدهید

پهلوی محتشم چون فکند خواب اجل

خواب گه جز ز سر کوی فلانم مدهید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode