با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست
مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ
رشتهای برپای این گنجشک نوپرواز نیست
ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست
دشت پر صید و خطا در شست صیدانداز نیست
کرده از بیاختیاریهای مستی امشبم
مخزن رازی که خود هم محرم آن راز نیست
بس که دل گم گشته در نخجیرگاه دلبران
نیست گنجشکی که رد چنگال صد شهباز نیست
عشوه میخواهد به آن بزمم کشاند مو کشان
ناز میگوید مرو زحمت مکش در باز نیست
محتشم فریاد میکن تا به تن آرد که هست
داد زن چندان که گوش کس برین آواز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست
گلشنم نزدیک اما رخصت پرواز نیست
در قفس گر ماند بلبل باغ عیشت تازه باد
رونق گلزار از مرغ نواپرداز نیست
دهشتم در سنگلاخ هجر فرماید درنگ
[...]
فکر جانسوز مرا یک نقطه بی انداز نیست
یک سپند بزم من بی شعله آواز نیست
در سر کویی که من بر اطلس خون می تپم
خضر اگر آید، در فیض شهادت باز نیست
ذره و خورشید گلبانگ اناالحق می زنند
[...]
محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست
گرمیی با بزم ما بی شعلهٔ آواز نیست
رنگم از حیرانی دیدار برجا مانده است
طائر تصویر را بال و پر پرواز نیست
اینقدر صوت مغنی چون زند ناخن به دل
[...]
عالمان را علم هست و ره به اوج راز نیست
هست مرغِ خانه را بال و پرِ پرواز نیست
کار قانون محبت آنقدر بیساز نیست
هیچ آهنگی درین محفل به از آواز نیست
لیک غیر از خاموشی کس محرم این راز نیست
در تماشایت همین مژگان تحیرساز نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.