گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

فَالْحامِلاتِ وِقْراً (۲) بمیغها که بار گران می‌کشد.

وَ الذَّارِیاتِ، ببادها که خرمن می‌پرکند، ذَرْواً (۱) پرکندگیی.

فَالْجارِیاتِ یُسْراً (۳) بکشتیها که بآسانی میرود.

فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً (۴) بفرشتگان که روزی می‌بخشند بفرمان.

إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ (۵) که روز رستاخیز که شما را می‌وعده دهند راست است.

وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ (۶) و شمار و پاداش فرا سرنشستنی است و بودنی.

وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ (۷) باین آسمان بآرایش محکم آفرینش با حظها خاسته.

إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ (۸) که شما در سخن گوناگون اید.

یُؤْفَکُ عَنْهُ، می‌برگردانند از ایمان و تصدیق، مَنْ أُفِکَ (۹) آن کس را که برگردانیده‌اند او را.

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ (۱۰) نفریده بادا آن دروغ زنان.

الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ ساهُونَ (۱۱) ایشان که در نایافت و بی‌سامانی بازماندگانند.

یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ (۱۲) میپرسند که روز پاداش و شمار کی؟

یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ (۱۳) آن روز در آتش از ایشان می‌بررسند.

ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ، چشید پاداش آنچه پاسخ دادید و مقرّ آمدید، هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (۱۴) این آنست که بآن میشتاویدید.

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (۱۵) پرهیزکاران در بهشتهااند و چشمه‌های روان.

آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ، میگیرند آنچه اللَّه ایشان را دهد در بهشت إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ (۱۶) ایشان پیش از روز آخرت نیکوکاران بودند.

کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ (۱۷) از شبهای اندک می‌خفتند.

وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (۱۸) و در آخر شبها آمرزش میخواستند

وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۱۹) و در مالهای خویش حقی میدانند خواهنده را و فرو گذاشته نایاونده را.

وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ (۲۰) و در زمین نشانهایی است بی‌گمانان آن دانند و بینند.

وَ فِی أَنْفُسِکُمْ، و در تنها شما، أَ فَلا تُبْصِرُونَ (۲۱) نمی‌نگرید و نمی‌بینید.

وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ، و در آسمانست روزیهای شما، وَ ما تُوعَدُونَ (۲۲) و آنچه شما را می‌وعده دهند.

فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ، بخداوند آسمان و زمین، إِنَّهُ لَحَقٌّ که این سخن راست است.

مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ (۲۳) همچنانک شما سخن گوئید.

هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ (۲۴) رسید بتو حدیث مهمانان ابراهیم، آن گرامیان.

إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ، آن گه که بر او در شدند، فَقالُوا سَلاماً گفتند سلام میکنیم بر تو، قالَ سَلامٌ، پاسخ من هم سلام است، قَوْمٌ مُنْکَرُونَ (۲۵) نمی‌شناسم این قوم را.

فَراغَ إِلی‌ أَهْلِهِ، نهان با اهل خویش گشت، فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ (۲۶) گوساله فربه آورد.

فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ، پیش ایشان بنهاد آن گوساله، قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ (۲۷) گفت نخورید؟.

فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً، بترسید قالُوا لا تَخَفْ، گفتند که مترس، وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ (۲۸) و بشارت دادند او را به پسری دانا.

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ، پیش آمد زن او بآوازی بلند، فَصَکَّتْ وَجْهَها، انگشتان دست خویش بر پیشانی خود زد و بانگ کرد، وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ (۲۹) و گفت و من پیر زنی از زادن در گذشته و نازاینده گشته.

قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ، گفتند چنین خداوند تو گفت، إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ (۳۰) اوست آن خداوند راست دان راست کار و بهمه چیز دانا.

جزء بیست و هفتم‌

قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ (۳۱) گفت پس بچه کار فرستاده‌اند شما را ای فرستادگان؟

قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمٍ مُجْرِمِینَ (۳۲) گفتند ما را فرستادند بگروهی بدکاران.

لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ، تا فرو گشائیم و ریشان حِجارَةً مِنْ طِینٍ (۳۳) سنگهایی از گل.

مُسَوَّمَةً، نشان کرده و نام برنوشته، عِنْدَ رَبِّکَ، نزدیک خداوند تو، لِلْمُسْرِفِینَ (۳۴) گزاف‌کاران را.

فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (۳۵) بیرون آوردیم هر که در آن بود از گرویدگان.

فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ (۳۶) نیافتیم در آن جز یک خاندان از مسلمانان.

وَ تَرَکْنا فِیها آیَةً، گذاشتیم در آن نشانی، لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ (۳۷) ایشان را که میترسند از عذاب دردنمای.

وَ فِی مُوسی‌، و در موسی إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلی‌ فِرْعَوْنَ، که فرستادیم او را بفرعون، بِسُلْطانٍ مُبِینٍ (۳۸) بحجتی آشکارا.

فَتَوَلَّی بِرُکْنِهِ، او با سپاه خویش برگشت، وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (۳۹) و گفت جادویی است و دیوانه‌ای.

فاخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ‌، فرا گرفتیم او را و سپاه او را،نَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِ‌ و او کندیم او را در دریا، هُوَ مُلِیمٌ (۴۰)

و او بجای ملامت بود و از در نکوهیدن.

وَ فِی عادٍ، و در عاد، إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ (۴۱) آن گه که فرو گشادیم بر ایشان باد تیز.

ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ، نگذاشت هیچ چیز که بر آن آمد، إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ (۴۲) مگر که آن چیز خرد کرد.

وَ فِی ثَمُودَ، و در ثمود هم نشانی و عبرتی است، إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّی حِینٍ (۴۳) آن گه که ایشان را گفتند زندگانی کوشید تا زمان

فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ برگشتند بشوخی از فرمان خداوند خویش و از.

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ، فرا گرفت ایشان را بانگ با عذاب وَ هُمْ یَنْظُرُونَ (۴۴) و ایشان چشمها گشاده.

فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ، از آن افتادن هیچ برخاست نتوانستند، وَ ما کانُوا مُنْتَصِرِینَ (۴۵) و کین ستدن نتوانستند.

وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ، و قوم نوح را پیش، إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ (۴۶) ایشان قومی بودند از فرمانبرداری بیرون.

وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ، و آسمان را بر او داشتیم بنیروی و توان، وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (۴۷) و ما فراخ‌توانان و فراخ‌داران‌ایم.

وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها، و زمین را باز ساختیم و پهن باز کردیم، فَنِعْمَ الْماهِدُونَ (۴۸) و نیک گسترانندگان که مائیم.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode