گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ» ای پیغامبران، پاک خورید و حلال خورید، «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» و کار نیکو کنید، «إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» (۵۱) که من بکردار شما دانایم.

«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» این دین شما است یک دین که جز از آن دین نیست، «وَ أَنَا رَبُّکُمْ» و منم خداوند شما «فَاتَّقُونِ» (۵۲) بپرهیزید،

«فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» گوناگون گروه گروه کردند خویشتن را و پاره پاره دین خویش، «زُبُراً» قصه قصه جوک جوک، «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (۵۳) هر جوکی بآنچه در پیش ایشانست و بر دست دارند شادند و پسند می‌دارند.

«فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّی حِینٍ» (۵۴) گذار ایشان را تا در آن غرقاب که هستند میباشند تا هنگامی، تا یک چندی.

«أَ یَحْسَبُونَ» می‌پندارند ایشان، «أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ» که آنچه فرا می‌فزاییم ایشان را، «مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ» (۵۵) از مال و پسران.

«نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ» ایشان را بآن همی شتابیم، «بَلْ لا یَشْعُرُونَ» (۵۶) نه که ایشان نادانند.

«إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ» (۵۷) ایشان که از ترس خداوند خود ترسانند.

«وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ» (۵۸) و ایشان که بسخنان خداوند خود می‌گروند.

«وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ» (۵۹) و ایشان که با خداوند انباز نیارند.

«وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا» و ایشان که میارند و مینمایند و میدهند، آنچه که دادند مینمایند و میدهند در کوشش و پرستش «وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ» و دلهای ایشان ترسان «أَنَّهُمْ إِلی‌ رَبِّهِمْ راجِعُونَ» (۶۰) که آخر با خداوند خویش شوند.

«أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» ایشانند که به نیکیها می‌شتابند، «وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» (۶۱). و آن را پیشوایانند.

«وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» و بر ننهیم بر هیچکس از بار مگر طاقت و توان او، «وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ» و بنزدیک ما است نامه‌ای که براستی گواهی دهد، «وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» (۶۲) و بر ایشان ستم نیاید.

«بَلْ قُلُوبُهُمْ فِی غَمْرَةٍ مِنْ هذا» دلهای ایشان در غفلت است ازین سخن که می‌گوئیم، «وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِکَ» و ایشان را کردهاست ناکرده کرده آن نیز جز زآن. «هُمْ لَها عامِلُونَ» (۶۳) ایشان آن را کنندگانند ناچار.

«حَتَّی إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِیهِمْ بِالْعَذابِ» تا فرا گیریم نازنینان ایشان را بعذابها «إِذا هُمْ یَجْأَرُونَ» (۶۴) ایشان از آن بانک درگیرند، «لا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ» امروز بانک مکنید «إِنَّکُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ» (۶۵) شما را از ما کس نرهاند.

«قَدْ کانَتْ آیاتِی تُتْلی‌ عَلَیْکُمْ» سخنان ما بر شما می‌خواندند، «فَکُنْتُمْ عَلی‌ أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ» (۶۶) و شما از پذیرفتن آن باز گشتید بپس.

«مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ» سرها بگردن باز نهاده «سامِراً تَهْجُرُونَ» (۶۷) نابکار گفتن را بهم باز می‌نشینید و.

«أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ» در سخن بهتر نیندیشند و بهتر در ننگرند و باندیشه پس آن فرا نشوند، «أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ» (۶۸) یا بایشان خبری آمد که بپدران پیشینیان ایشان نیامده بود.

«أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ» یا بایشان پیغمبری آمد که نشناختند او را، «فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ» (۶۹) ایشان او را بیگانه دیدند نشناخته.

«أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ» یا میگویند که درو دیوانگی است، «بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ» نیست دیوانه‌ای که بایشان آمد و راستی آورد، «وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» (۷۰) و بیشتر ایشان آنند که راستی را دشوار میدارند.

«وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ» و اگر بر پی پسند ایشان ایستد «لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ» تباه گردد آسمان و زمین و هر چه در آن است، «بَلْ أَتَیْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ» نیست که ما بایشان سخنی آوردیم و دین و نامه‌ای که در آن نامداری ایشانست و مهتری و بهتری، «فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ» (۷۱) و ایشان از آن روی میگردانند.

«أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً» یا پندارند که از ایشان جعلی خواهی خواست و مزدی، «فَخَراجُ رَبِّکَ خَیْرٌ» روزی خداوند تو به از آن، «وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (۷۲) و او بهتر روزی رسانان است.

«وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (۷۳) و تو ایشان را میخوانی با راهی راست.

«وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» و ایشان که ناگرویدگانند برستاخیز، «عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ» (۷۴) از آن راه می‌بگردند.

«وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ» و اگر ما بر ایشان ببخشائیم و باز بریم گزندی که رسید بایشان، «لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (۷۵) بستیهند در افسار گسستن خویش، بر ناپسند بی‌سامان می‌روند.

«وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ» فرا گرفتیم ایشان را بعذاب، «فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ» (۷۶) تن به ندادند و خویشتن را به نیوکندند خداوند خویش را و درو نزاریدند.

«حَتَّی إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ» تا آن گه که بگشادیم بر ایشان دری از عذاب سخت، «إِذا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ» (۷۷) تا ایشان در آن فرو ماندند نومید و اندوهگین و خاموش.

«وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» اوست که شما را آفرید و ساخت شنوائیها و بینائیها و دلها. «قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ» (۷۸) چون اندک سپاسداری می‌کنید.

«وَ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ» و او آنست که بیافرید شما را در زمین از زمین، «وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» (۷۹) و آخر شما را بر خواهند انگیخت و با او خواهند برد.

«هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ» و او آنست که مرده زنده کند و زنده می‌میراند، «وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ» و او راست شد آمد شب و روز، «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (۸۰) در نمی‌یابید.

«بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ» (۸۱) بل که گفتند هم چنان که پدران پیشینیان ایشان گفتند.

«قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً» گفتند آن گه که ما بمیریم و خاک گردیم و و استخوانها بپوسد، «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ» (۸۲) ما از زمین انگیختنی‌ایم.

«لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ» وعده دادند ما را این، هم ما را و هم پدران ما را پیش، «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» (۸۳) نیست این مگر افسانه پیشینیان.

«قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیها» بگو کراست زمین و هر که در آن، «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (۸۴) اگر دانید.

«سَیَقُولُونَ لِلَّهِ» گویند اللَّه تعالی را، «قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» (۸۵) بگوی پس پند نپذیرید و درنیابید.

«قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ» بگوی کیست خداوند هفت آسمان، «وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» (۸۶) و خداوند عرش بزرگوار.

«سَیَقُولُونَ لِلَّهِ» گویند اللَّه، «قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ» (۸۷) بگوی پس بنپرهیزید از دیگر گفتن با او.

«قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ» بگوی آن کیست که بدست اوست داشت و پادشاهی هر چیز، «وَ هُوَ یُجِیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیْهِ» و بر همه زینهار دارد و کس برو زینهار ندارد، «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (۸۸) اگر میدانید،

«سَیَقُولُونَ لِلَّهِ» گویند ایشان که اللَّه است آن، «قُلْ فَأَنَّی تُسْحَرُونَ» (۸۹) بگوی پس شما را چه پر دیو می‌کنند و بچه فریبند و چه باطل بر شما روا میکنند.

«بَلْ أَتَیْناهُمْ بِالْحَقِّ» و پر دیو نیست و باطل که بایشان راستی آوردیم، «وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ» (۹۰) و ایشان دروغزنانند.

«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ» هرگز فرزند نگرفت اللَّه تعالی، «وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ» و با او هرگز خدایی دگر نبود، «إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» که اگر ازین هر دو چیزی بودی بر یکدیگر خاستندی و هر یک با سپاه خود با یک سو جستید. «وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ» و بر یکدیگر برتری جستندی، «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ» (۹۱) پاکی و بی عیبی اللَّه را از آنچه ایشان او را بآن صفت میکنند.

«عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ» دانای نهان آشکار است، «فَتَعالی‌ عَمَّا یُشْرِکُونَ» (۹۲) برتر از آنست و پاک‌تر از آن که با او انباز بود،.

«قُلْ رَبِّ» بگو خداوند من، «إِمَّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ» (۹۳) اگر با من نمایی چون نمایی هنگام آنچه ایشان را بهم افکنی بآن. «رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (۹۴) خداوند من پس مرا آن روز در جمله قوم ستمکاران مکن.

«وَ إِنَّا عَلی‌ أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ» (۹۵) و ما بر باز نمودن با تو که بایشان چه خواهد بود از عذاب تواناییم.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode