گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مسعود سعد سلمان

آمد به عرض گاه دلارام من فراز

پیش بساط عارض در جمله حشم

خیره بماند عارض چون حیلتش بدید

گفتا که هست لاله رخ و نوش لب صنم

دو لب عقیق و شکر دو روی مهر و ماه

دو چشم لطف و خوبی دو زلف پیچ و خم

خالی به زیر زلفش و چاهیش در ز نخ

خال اصل فتنه گشته و چه معدن ستم

دادش جواب گفت محلی که هست راست

اینست آنچه گفتی و یک ذره نیست کم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode