خواجه بوسعد عمدة الملکی
همچنین سالها بمانی دیر
عقل را دانش تو گیرد دست
آز را بخشش تو دارد سیر
عدل را ظلم خواست کرد تباه
در جهان خواست کشت فتنه دلیر
حشمت تو دو رویه کرد مصاف
هیبت تو دو دسته زد شمشیر
باز بأس تو یافت کوهه پیل
چشم زخم تو یافت پنجه شیر
این به پستی بایستاد ز کار
وآن ز بالا در اوفتاد به زیر
آفت یأس رفت بر من دست
انده خواست گشت بر من چیر
خورد بشکستیم کنون شاید
که کنی این شکسته را کفشیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت شبگیر بانگ نالهٔ زیر
خوشتر آید به گوشم از تکبیر
زاری زیر و این مدار شگفت
گر ز دشت اندر آورد نخجیر
تن او تیر نه، زمان به زمان
[...]
دل و دامن تنور کرد و غدیر
سرو و لاله کناغ کرد و زریر
ای زده تکیه بر بلند سریر
بر سرت خز و زیر پای حریر
شاعر اندر مدیح گفته تو را
که «امیرا هزار سال ممیر»
ملک را استوار کردهستی
[...]
شده خاک زمین به بوی عبیر
گشته فصل خزان به طبع بهار
نه در آید به ذات او تغییر
نه قلم وصف او کند تحریر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.