ای بزرگی که سوی درگه تو
ره بزرگان به دیدگان سپرند
فخر جویند و بنده تو شوند
جان فروشند و مدحت تو خرند
مرکبان تو میزبانانند
لاغران مرا بدانچه خرند
راه بی لاغران من نروند
کاه بی لاغران من نخورند
مرکبان تو را همی شنوم
که به جای دو جای من نگرند
لاغران مرا چه فرمانی
کز الیکو کدام جای برند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خادمان را ز بهر آن بخرند
تا به رخسارشان فرو نگرند
«لا الی هولاء» نه مرد و نه زن
بین ذالک نه ماده و نه نرند
جای ایشان شدست هند و عجم
[...]
ای که هر دم ز تبت خلقت
صد شتر بار مشک در سفرند
گردن اشتران دهی پر زر
به کسانی که سرور هنرند
تا تو اشتر سواری اندر فید
[...]
خوان نهند آنگهی که خون بخورند
نان دهند آنگهی که جان ببرند
تا سگان را وجود پیدا نیست
مشفق و مهربان یکدگرند
لقمهای در میانشان انداز
که تهیگاه یکدگر بدرند
پنج حسی که آلت بشرند
پردهٔ آن لقا و آن نظرند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.