مهترا از بزرگی آن کردی
که در آفاق داستان کردی
شب من بر فروختی چون روز
روز بر من چو بوستان کردی
رتبت قدر من به دولت خویش
برتر از چرخ فرقدان کردی
هر زیانم که بود کردی سود
سود بدخواه من زیان کردی
خدمتی نیست مر مرا بر تو
آنچه از تو سزد تو آن کردی
کلک بر داشتی و بر دفتر
مشکل کار من بیان کردی
به روان امر خود به یک ساعت
هر دو او را ز من روان کردی
ذکر مستقبلم نبشتی و نیز
ذکر ماضی من نشان کردی
خوب سعی و نکو بضاعت خویش
همه در باب من عیان کردی
بر من ای سر به سر همه احسان
بار احسان خود گران کردی
دایم از عمر شادمان بادی
که مرا زود شادمان کردی
جاودان باد دولت تو که تو
نام نیکوت جاودان کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز پیش پدر روان کردی
خو دل بر رخم روان کردی
بر رخان پدر ز خون دو چشم
زعفران زیر ارغوان کردی
همه روز پدر سیه کردی
[...]
چون ز جهال رخ نهان کردی
خانه بر خود چو بوستان کردی
درج یاقوت درفشان کردی
دیو بودی و قصد جان کردی
شکری خواستم از لعل لبت
هر دو لب را شکرستان کردی
گفتم این لحظه یافتم شکری
[...]
پاره ای گوشت را زبان کردی
سیل حکمت از او روان کردی
رفتی ای خواجه و زیان کردی
عرض خود در سر زبان کردی
باز گفتی زنان چنین گفتند
از زبان زنان زیان کردی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.