به خدمت آمد فرخنده فصل فروردین
مهی که تازه ازو گشت عز و دولت و دین
خجسته باد بدان شاه سرفراز کز او
رسید رایت شاهی به اوج علیین
ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود
که شهریار زمانست و پادشاه زمین
خدایگانی شاهنشهی جهان گیری
که چرخ زیر قدم کرد و ملک زیر نگین
تو شاهی دلشاد زی خداوندا
که بندگان تواند اختران چرخ برین
ازین دوازده برج سپهر و هفت اختر
همه جلالت یاب و همه سعادت بین
به کامگاری بر دیده زمانه خرام
به بختیاری بر تارک سپهر نشین
جهان به کام و زمانه غلام و دولت رام
قضا معین و سعادت قرین و بخت رهین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.