با رخت ای دلبر عیار یار
نیست مرا نیز به گل کار کار
تا رخ گلنار تو رخشنده گشت
بر دل من ریخته گلنار نار
چشم تو خونخواره و هر جادویی
مانده از آن چشمک خونخوار خوار
بنده وفادار و هواخواه تست
بنده هواخواه و وفادار دار
داد کن ای کودک و بردار جور
منبر پیش آور و بردار دار
ای تو دلآزار و من آزردهدل
دل شده ز آزار دل آزار، زار
گردل من باز ببخشی به من
جور مکن لشکر تیمار مار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای زینهار خوار بدین روز گار
از یار خویشتن که خورد زینهار
یک دل همی چرند کنون آهوان
با شیر و با پلنگ بیک مرغزار
وقتیکه چون دو عارض و زلفین تو
[...]
پند بدادمت من، ای پور، پار
چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟
غره مشو گر چه نیابد همی
بی تو نه بهرام و نه شاپور پار
پشت گرانبار تو اکنون شدهاست
[...]
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
ز ابر سیهروی سمنبوی راد
[...]
دولت مسعودی با روزگار
چون تن و جان گشت بهم سازگار
تاج همی گوید جاوید باد
شاه زمانه ملک روزگار
بخت همی گوید پاینده باد
[...]
وقت گل سوری، خیز ای نگار
بر گل سوری می سوری بیار
بر بط سغدی را گردن بگیر
زخمه زیر و بم او برگمار
زان می نوشین، که چو جانم بدی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.