گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شمس مغربی

جنون فوق عایات الجنونی

جنون من حبیب ذوالفنونی

بعشقت زان زهر مجنون فرونم

که در خوبی ز هر لیلی فزونی

برون از خویشتن عمریت جستم

نمیدانستمت کاندر در درونی

نگارا دیده اندر جستجویت

چه میگردد که تو عین عیونی

الا ای غمزه غماز دلبر

چنان پر مکر و دستان و فسونی

که اندر سحر و مکاری و افسون

زحد و وصف و اندازه برونی

دلا از چشم سرمستش حذر کن

که هم ترک است و هم سرمست و خونی

دلا در توست چون ساکن دلا را

چرا بی صبر و آرام و سکونی

ترا در چند و چونی مغربی یافت

اگر چه برتر از چندی و چونی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode