گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

آنچه زسر جوش دل نقشبند

معنی نو بود و خیال بلند

موئی به مویش به هنر به بختم

پخته و سنجیده درو ریختم

و صف نه زان گو نه شد از دل برون

کان دیگری را به دل آید که چون

هر صفتی را که بر انگیختم

شعبهٔ تازه درو ریختم

نیست ز کس لولوی لالای من

ژرف ببین در تهٔ دریای من

نکتهٔ من گوهر کان من ست

زان کسی نیست ، ازان من ست

دزدنیم ، خانهٔ بردیگری

خانه گشاده ز در دیگری

مایهٔ هر دزد، که در عالم است

گر چه فزون ست، به قیمت کم است ؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode