هر که دل با غم تو یار کند
تیغ را بر سر اختیار کند
هر کسی را محل کجا که قدم
در ره عشق استوار کند
چون تو برقع برافگنی، ایام
صحن آفاق پر نگار کند
ور به جولان در آری اشهب حسن
چشم خورشید پر غبار کند
کز وصال تو تا به صد فرسنگ
غم ز نزدیک من فرار کند
بس ز لعل تو بوسه ها دزدد
بر رکاب تو تا نثار کند
اندران آرزوست خسرو نیز
که شبی بر درت قرار کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهد از شاه تا قمار کند
ببرد سیم و در کنار کند
تا بدو دینت آشکار کند
لشکر کفر تار و مار کند
گر وفا با جمال یار کند
حلقه در گوش روزگار کند
ماه دست از جمال بفشاند
گر بر این پای استوار کند
نازها میکند جفا آمیز
[...]
غصه بر هر دلی که کار کند
آب چشم آتشین نثار کند
هر که در طالعش قران افتاد
سایهٔ او از او کنار کند
روزگارم وفا کند هیهات
[...]
کابر آنچ از هوا نثار کند
صدفش در شاهوار کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.