سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود
عشق رخت به جور کشیدن نمی رود
می آیی و همی تپم از دور، چون کنم؟
کاین زار مانده جان، به تپیدن نمی رود
از وی چه کم شود، ز رخ ار جان دهد به خلق
حسن است خانه سوز، خریدن نمی رود
بیداریم بکشت وه، ای ساربان، خموش
کاین سوزم از فسانه شنیدن نمی رود
می بینمش ز دور، نیم سیر، چون کنم؟
چون تشنگی آب ز دیدن نمی رود
خسرو، تو لاف زهد به خلوت چه می زنی؟
کاین آرزو به گوشه خزیدن نمی رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.