اهل خرد که دل به جهان در نبستهاند
زان است کز وی آرزویی برنبستهاند
دل را فراخ کن ز پی صید آسمان
زیرا ملک به دام کبوتر نبستهاند
راه ار دراز، رخش ترا پی نکردهاند
نخل ار بلند مرغ ترا پر نبستهاند
جای خرانست آخور رنگین روزگار
عیسیوَشان بر آخور او خر نبستهاند
در کار خواجگان چه شوی غرق در گهر؟
کاین خانه گل است و به گوهر نبستهاند
تیغ تو زیوریست، چه خصمی همیکشی؟
بفگن که اهل معرکه زیور نبستهاند
خست سر تو کرد نگون پیش ناکسان
ورنه ز چرخ نقش تو کمتر نبستهاند
منت منه بداده که بخشنده ایزد است
چون رزق را به روی کسی در نبستهاند
خسرو زبان کاذب خود را صفت مکن
شمشیر چوب را کمر زر نبستهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبحی بنال راه فلک برنبستهاند
هرچند دیر آمدهای در نبستهاند
حرمان تو ز همت کوتاهبین توست
هرگز در کریم به کافر نبستهاند
سرمایه شناخت چراغیت دادهاند
[...]
در کوی عشق بر رخ کس در نبستهاند
این در به روی مومن و کافر نبستهاند
در پله صفای نظر خوب و بد یکی است
بر هیچ روی آینه را در نبستهاند
خود بین نمیشود نرود خشک لب به خاک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.