گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان دید

در حیرت آنم که ترا چون بتوان دید

با قد تو بلبل سخن سرو همی گفت

آن دید گل سوری و در سرو روان دید

بیچاره دلم در شکن زلف تو خون شد

آری، چه کند، مصلحت وقت در آن دید

جان از شکر وصل تو بی بهره نمانده ست

زیرا که در آن خوردن زهری به گمان دید

ما را به دهانت نرسد دست، خوش آنکس

کز چاشنی لعل تو دستی به دهان دید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode