ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چند
در سلسله لیلی و مجنون شده ای چند
خوردیم بسی خون دل از تو، تو هم آخر
یک می بخور از دست جگر خون شده ای چند
چون حال دگرگون شده زاندوه تو ما را
تو روی مگردان ز دگرگون شده ای چند
ای مرغ، چه خوانی سوی باغ، از خسک هجر؟
بگذار درین بادیه بیرون شده ای چند
در عشق فدا شد دل و جان و تن خسرو
اینک نگر از بخت همایون شده ای چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.