با غمت شادی جهان هوس است
شادی من همین غم تو بس است
از دهان تو چون نفس نزنم
مر مرا بیم تنگی نفس است
نیم خال لب توام بکشد
زهر اگر خود همه پر مگس است
از سر خشم، اگر بخایی لب
بر لبت بوسه دادنم هوس است
گر کسی بردر تو جوید بار
چند گویی که بار او چه بس است
همه شب گرد کوی او گردم
هر که بیند گمانش برعسس است
بنده خسرو به ناله در ره عشق
کاروان غم ترا جرس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر حساب حسناتت هوس است
عقد انگشت تو تسبیح بس است
گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن
که: گل و میوه، خوش و تازه رس است
بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه، کس است
گفت: با شبرو گیتی چکنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.