مه غلام تست با رویی که هست
مشک خاک تست با بویی که هست
دست بست آیینه پیشت ایستاد
روی دیگر یافت با رویی که هست
خوی ناسازت نخواهد شد دگر
هم نخواهد ساخت با خویی که هست
تیغ برکش کز پی فرمان تست
جان و دل را پشت و پهلویی که هست
آب خورد آورد غمها سوی ما
آب چشمم را به هر سویی که هست
ای طبیب، از من برو کاین درد عشق
به نخواهد شد به دارویی که هست
چند مستوری کنی کز بهر تو
شهره شد خسرو به هر کویی که هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.