گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دیوانه شدم در آرزویت

ای چشم جهانیان به رویت

جان تو که بد شده ست حالم

وان بد همه از رخ نکویت

دی روی تو دیدم و نمردم

شرمنده بمانده ام ز رویت

بوی خوشم آید از تو در جیب

گل داری یا همین است بویت

پرسی که چگونه ای ز من دور؟

دور از تو چه پرسیم، چو مویت

خاک تن من سرشته چونست

در خور نشد آب ازین سبویت

ماییم و تحیر و خموشی

وافاق همه به گفت و گویت

گفتی تو که آب خوردن آور

امروز به دیده ام چو جویت

خسرو به کمند تو اسیر است

بیچاره کجا رود ز کویت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode