گواه جبین است بر درد من
سرشک روان بر رخ زرد من
ببخشای بر ناله عندلیب
الا، ای گل نازپرورد من
که گر هم بدین نوع باشد فراق
به کوی تو آرد صبا گرد من
که دیده ست هرگز چنین آفتی؟
کزو می برآید دم سرد من
فغان من از دست جور تو نیست
که از طالع مادر آورد من
من اندر خور بندگی نیستم
وز اندازه بیرون تو در خورد من
تو دردی نداری که دردت مباد
از آن رحمتت نیست بر درد من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گواهی امین است بر درد من
سرشک روان بر رخ زرد من
ببخشای بر ناله عندلیب
الا ای گل نازپرورد من
که گر هم بدین نوع باشد فراق
[...]
چه بارست بر جانِ پر درد من
که خون شد دلِ ناز پروردِ من
شناسد زمانه همه درد من
خداگیر گردد همآورد من
گواهی دهد چهرهٔ زرد من
که دردی بود بیدوا درد من
شدم خاک اگر از جفایش مباد
نشیند به دامان او گرد من
به گلزار من ای صبا چون رسی
[...]
کس انباز من نیست جز درد من
همین سوز شمع است در خورد من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.