گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای دور مانده از نظر دورماندگان

بازآی هم به جان و سر دورماندگان

عمرم به باد رفت و نیامد به سوی من

آن باد کآورد خبر دورماندگان

مردم ز زنده داشتن شب که در فراق

دشوار می رسد سحر دورماندگان

خلقی بسوزدم که رسیدند رفتگان

این است داغ تازه تر دورماندگان

نبود به از نظاره دیدار رفته دیر

هر تحفه کآید از سفر دورماندگان

هر شب رویم و گریه خون جگر کنیم

آنجا که خود بود گذر دورماندگان

هر ساعتم ز خوردن غم خواب مردن است

آیا همینست خواب و خور دور ماندگان

دلها شود کباب، چو خسرو کند نفیر

چون دور ماندگان ز بر دور ماندگان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode