توانم از همه خوبان نظر بگردانم
مجال نیست کزان خوش پسر بگردانم
خوش آن زمان که به بویش نهفته می نگرم
چو سوی من نگرد، پس نظر بگردانم
مرا به بند مؤذن زبون کند هر روز
چنانکه آب در این چشم تر بگردانم
چنان ز دست تو مسکین شدم که خوبان را
اگر به راه ببینم، گذر بگردانم
کمر چه بندی، بگذار تا به گرد میانت
دو دست خویش به جای کمر بگردانم
توانم این که مگس از شکر برانم، لیک
ز دل مگس به چسان از شکر بگردانم
ز رشک سوخته شد، خسرو، ار بود دستم
ز زلف تو ره باد سحر بگردانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.