دل داده ام به دلبر و جانی خریده ام
این تحفه بهر جان خراب آوریده ام
عشقت که هست قیمت او صد هزار جان
سوداگری ست این که به جانی خریده ام
جان است در هوای پریدن که شب به خواب
بر شکرش مگس شده، گویی پریده ام
ای ساربان، من اشتر مستم، مکن که من
در وادی فراق مغیلان چریده ام
نظاره ام کنند که در کوی عاشقی
روی سیاه کرده و جعد بریده ام
خسرو، غمم بکشت، همان همدم است این
کش سالها به خون جگر پروریده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.