گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خوب

یکی سواد و دوم نقطه و سیم مکتوب

سواد و نقطه و مکتوب اوست بر دل من

یکی بلا و دوم فتنه و سیم آشوب

بلا و فتنه و آشوب او بود ما را

یکی مراد و دوم مونس و سیم مطلوب

مراد و مونس و مطلوب هر سه از من شد

یکی جدا و دوم غالب و سیم مغلوب

جدا و غالب و مغلوب هر سه باز آید

یکی غلام و دوم دولت و سیم مرکوب

غلام و دولت و مرکوب با سه چیز خوش است

یکی حضور و دوم شادی و سیم محبوب

حضور و شادی و محبوب من بود خسرو

یکی شراب و دوم ساقی و سیم محبوب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode