گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خوش است

ور شکیبایی بود بی یار بودن هم خوش است

عزتی گر نیست ما را نزد خوبان، عیب نیست

عاشقان را پیش خوبان خوار بودن هم خوش است

جنگهای او خوش است ار آشتی را جا بود

وزعتاب و خشم در آزار بودن هم خوش است

گر چه خفتن خوش بود با یار در شبهای وصل

لیک در شبهای غم بیدار بودن هم خوش است

اندک اندک گه گهی با یار بودن خوش بود

ور میسر گرددم بسیار بودن هم خوش است

چون مسلمان بود، می نتوانم از دست بتان

پیش بت بر بسته زنار بودن هم خوش است

گر چه از من شیر مردی ناید اندر کوی عشق

چون سگانم شهره بازار بودن هم خوش است

باخبر بودن خوش است اندر مقام زاهدان

بی خبر در خانه خمار بودن هم خوش است

خسروا، گر در نمی گنجی به خلوتگاه دوست

همنشین با عاشقان زار بودن هم خوش است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode