شکر حق را که از خزاین غیب
ریخت چندان جواهرم در جیب
که ازان نقد قیمتی به سه سال
کردم این پنج گنج مالامال
یک یک این پنج نامه تا پایان
عرضه کردم به چشم دانایان
هر کسی را چنانکه روی نمود
در بد و نیک گفت و گوی نمود
زینهمه ناقدان نکتهشناس
هر کسی، زد دمی به وهم و قیاس
لیک، آن کاندرین خزاین پر
مهره قلب دور کرد ز در
به سکه در علم راست تدبیر است
راستی هم شهاب و هم تیر است
راستی ساکن اندرو به صواب
چون الف راست در میان شهاب
او شهاب و دل و تنش ز اخیار
نیرین مشارق الانوار
من بدو عرضه کرده نامه خویش
او با صلاح رانده خامه خویش
دیده هر بیت را رقم به رقم
رنج بر خود نهاد و منت هم
شمع من یافته ضیاء از وی
مس گشته کیمیا از وی!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.