گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

چاره کس نکند غمزه خونخواره تو

خون نگرید چه کند عاشق بیچاره تو

کرد با خاک سر و جان عزیزان هموار

داغ پیوسته و درد غم همواره تو

هر کسی راز دل ریشه بود ناله و آه

ناله ماه ز دل سختتر از خاره تو

انه منم از وطن افتاده غریب نو و بس

ای مقیمان و غریبان همه آواره تو

روز حشر از دل عاشق به جز این نیست سؤال

که چه آمد به نو از بار ستمکاره تو

گر کنی پرده ز رخ دور مرانه چشم مرا

بود لایق و شایسته نظاره تو

چند پوشیده بر آئی چو شنودندة کمال

فی جینی از خرقه صد پارهٔ تو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode