بار اشکم دید و شد بر من رحیم
سائلان را دوست میدارد کریم
بر بناگوشت ز مسکینی دو زلف
هر دو می افتند بر بالای سیم
چشم مستت ترک یک لخت است لیک
دل به نیع نیز می سازد دو نیم
زان سر زلف و دهان دل خون شدست
حول سود چون دال پیوندد به میم
کس نشد از چشم و زلف مستفید
کاین سواد نادرست است آن سفیم
مشورت کردند با هم صبر و غم نیست
آن سفر کرد اختبار این شد مقیم
همدم جز به درد و غم کمال
خوش بود صحبت به باران قدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چه خلق و چه جهان است، ای کریم؟
کز تو کس ر امی نبینم شرم و بیم
راست کردند این خران سوگند تو
پرکنی زینها کنون بیشک جحیم
وان بهشتی با فراخیی آسمان
[...]
سر برآور از گلیمت ای کریم
پس فرو کن پای بر قدر گلیم
وعدهها و لطفهای آن حکیم
کرد آن رنجور را آمن ز بیم
گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی
در همه سنگی نباشد زر و سیم
بر همه عالم همیتابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
عالمی در معرض امید و بیم
مانده در گرداب دریایی عظیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.