گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

نام آن لب به خط سبز به جانی دیدم

کاغذی بافتم و قند دروه پیچیدم

آن خط از شوق کشیدم من گریان در چشم

حرف حرفش چو قلم گریه کنان بوسیدم

نامه را نیمه به خون سرخ شده و نیمی زرد

نقش آن نام چو بر دیده و رو مالیدم

نقطه آن دهن امکان که ببوسم به خیال

که چو پرگار به گرد تو بس گردیدم

راست ناکرده زبان خواست قلم نام تو برد

بندش از بند جدا کردم و سر ببریدم

دل بگفتا گل از آن دفتر خوبی جزویست

آن چو جزوی ز سخن بود ز دل بشنیدم

تا کی بو نبرد از تو در انفاس کمال

چو گل اوراق جریدة ز صبا پوشیدم