گر کام خود از لبت بگیرم
چون خضر به سالها نمیرم
زآن دم که تو آمدی به خاطر
فکر همه رفت از ضمیرم
دارم ز غم تو بر دل ریش
دردی که دوا نمی پذیرم
چندانکه ز من تو در نغوری
من نیز هم از تو در نفیرم
چون زلف تو گرد آیم از پای
هم زلف تو باد دستگیرم
ای باد بهار کز تو خوشبوست
مجلسی به روایح عبیرم
بگذر بخجند و گر به یاران
از من که به شهر چین اسپرم
زان برد کمال جور آن شوخ
کو محتشم است و من فقیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طنزی کند و ندارد آزرم
چون چشمش نیست کی بود شرم
وان کرده نظر به روی این گرم
وافگنده ز دیده برقع شرم
ناکرده تو جای خویشتن گرم
هیچش ناید ز روی تو شرم
از روی امیر شاد و خرم
مسعود و معزز و مکرم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.