از لب او تاخیری بافتیم
آب حیات دگری یافتیم
گرچه بجستن دهنش کس نیافت
ما لب او را شکری یافتیم
از پس چندین طلبه آن شوخ را
کیته وری فتنه گری بافیم
بر دل ما گرچه زد از غمزه تیر
نیست شکایت نظری بافتیم
در حرم وصل که جانست و دوست
زحمت نئی دردسری یافتیم
گرچه گدائیم و کم از خاک راه
بر سر راهی گهری بافتیم
این همه اکسیر سعادت کمال
از طلب خاک دری بافتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خصم تو و قاعدهٔ ملک تو
آن شده از بدو جهان مستقیم
چون دو بنا بود برافراشته
وان دو یکی محدث و دیگر قدیم
زلزلهٔ قهر توشان پست کرد
[...]
ای ز نظیر تو زمانه عقیم
وی ز نهیبت دل اعدا دونیم
بسمالله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
چهره برنگ رخت اندود سیم
بوی گرفت از سر زلفت نسیم
نرگس مخمور سرافکنده هست
نسختی از چشم تو لیکن سقیم
بینی و خطّ و دهنش پیش هم
[...]
دست دراز از پی یک حبه سیم
به که ببرند به دانگی و نیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.