آن چه مروی است چه خوش رفتاری است
آن چه طوطی چه شکر گفتاری است
آن چه شوخی و چه شهر آشوبی
آن چه باری و چه خوش عیاری است
دل ما داشته در زلف نگاه
بنگریدش که چه خوش دلداری است
پیش چشمش لب شیرین گویی
شربتی در نظر بیماری است
عشق شیرین دهنان سهل مگیر
کار فرهاد نه آسان کاری است
سر سودای تو تنها نه مراست
هر دلی را به غمت بازاری است
بر رخت آن همه داغ از خط و خال
درد دل سوخته افگاری است
نسیه و نقد کمال از تو همین
سهم اشکی و زر رخساری است
نقد درویش اگر بی درمی است
بنده در بی درمی دیناری است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حسن را جان بخشی و دلداری است
عشق را خصلت همه خونخواری است
این شعار مردم بازاری است
طبع عالی ز این سخنها عاری است
خستگی های تو از ناداری است
اصل درد تو همین بیماری است
رند شیادی که دارایی وی
یک کت و شلوار و یک سرداری است
ریش بتراشیده، اسبیل از دو سوی
راست بالا رفته، کج دمداری است
گرچه او را نیست، دیناری به جیب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.