گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

لاف رندی مزن ای زاهد پاکیزه خصال

درد آن حال نداری به همین درة بنال

تو و مسئوری و سجاده و طاعت همه عمر

ما و سی و نظربازی و رندی همه سال

ما نه آشفته نقشیم که در آب و گل است

نظر پاک نباشد نگران بر خط و خال

هر کس از مائدة وصل نصیبی طلبید

تا کرا بخت نشاند به سر خوان وصال

چشم حق دیده کجا بسته فردا باشد

عاشق و وعده تأخیر رهی امر محال

طالب دوست کو دور شمارد خود را

بی خبر تشنه همی میرد و در عین زلال

گرچه نقصان کمال از می و شاهد بازیست

در مقامی که همه اوست چه نقصان چه کمال

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode