ما را بچه جرم از نظر انداخته باز
ما سوخته و تو بخان ساخته باز
صد شب بمن آورده بروز وز تکبر
روز دگرم دیدم و نشناخته باز
گر داعیة سوختن جان منت نیست
چون شمع وجودم ز چه بگداخته باز
با ابروی تو دیده نهانی نظری باخت
دل گفت نظر کن که چه کج باخته باز
ای آمده در حلقه عشاق سواره
بر لشکر مغلوب چرا تاخته باز
از دوده درونها شه من نیک بیندیش
کز آتش دلها علم افراخته باز
گر صید تو شد زود کمال این عجبی نیست
بر مرغ برانداخته انداخته باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.