با روی تو چیست جنت و هور
هر چیز نکو نماید از دور
ما را نظری که هست بر تست
خود حور و فرشته نیست منظور
لبهای تو کرد بر دلم سرد
اندیشه سلسبیل و کافور
چشم تو به خون ماست تشته
باشد همه وقت تشنه مخمور
بر غمزه منه گناه خونم
مأمور بود همیشه معذور
نزدیک تر که میدهم جان
از دیده مرو که می رود نور
ابیات کمال بیت نحل است
نوک قلمش چو نیش زنبور
هر کس که شفا ازین عسل یافت
هرگز نشود ز غصه رنجور
بر دیده نهند شاید این شعر
نظار گیان بیت معمور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار سرود و آب انگور
نه یار منی به حق والطور
معزول شده است جان ز هرچه
داده است بر آنت دهر منشور
می گوی محال ز آنکه خفته
[...]
از خلد گرفت بوستان نور
پیرایه و جامه یافت از حور
جامه ز حریر و حُلّه دارد
سرمایه ز لعل و درّ منثور
بودند چهار مه درختان
[...]
ای قصر رسالت تو معمور
منشورِ رسالت ازتو مشهور
خدّام ترا غلام گشته
کیخسرو کیقباد و فغفور
درجمله کائنات گویند
[...]
دراجهٔ مشتری بدان نور
از راه تو گفته چشم بد دور
نزدیک توام مرا مبین دور
پهلوی منی مباش مهجور
آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور
چشمی که ز چشم من طرب یافت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.