هر کجا ذکری از آن ابروی پرخم می رود
گر رود آنجا حدیث ماه نو کم می رود
گوئیا مور سلیمان است خط گرد لبش
کانچنان گستاخ بر بالای خانم می رود
دی جدا از همدمان میشد براهی گفتمش
حیف ازین عمری که بی باران همدم میرود
دولت دردت چه خوش بودی بغم یکجا مقیم
لیک چون درد تو می آید ز دل غم می رود
تا تو رفتی میرود از چشم ما پیوسته آب
هر کجا جان می رود از پی روان هم می رود
خاک آن در درنظر وین طرف گریانم هنوز
کعبه پیش چشم و آب از چشم زمزم می رود
گرچه بکجائی چو مجمر پای در دامن کمال
طیب انفاس تو در اطراف عالم می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.