هر شب که از تو سوخته آه بر کشد
زآن أو داغها به رخ ماه برکشد
زلف توأم چو دامن در پاکشان خویش
گاهی به خاک ره فکند گاه برکشد
بار فراق خویش چه سنجی به جسم من
کس کوه را ندیده که با کاه برکشد
طوبی کشید پیش قدت سر به آسمان
خود را چرا بقامت کوتاه برکشد
نقاش هر گهی که کشد نقش آن دهان
از مو قلم بسازد و آنگاه برکشد
افتاده باش گوی سر زلف تو بر ذقن
دلها که افتد آن رسن از چاه بر کشد
از غمزه ناوکی که زدی بر دل کمال
چون برکشد ز سینه مگر آه برکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.