عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند
عاقلان بیخبر و بیخبران هشیارند
خفته صبح ازل رفت پس پرده خواب
تا شبانگاه ابد زنده دلان بیدارند
موسی از طور تجلی ارنی گفت و گذشت
همچنان اهل نظر منتظر دیدارند
ز آفتاب رخت آنها که نمودند طلوع
گاه مستغرق نورند و گهی در نارند
دود سودای تو در خاطر ما تنها نیست
که برین آتش ازین سوختگان بسیارند
حکم بر ظاهر پوشیده روان تا نکنی
که درین خرقه بسی صورت و معنی دارند
با خیال رخ زیبای تو اصحاب کمال
طوطیانند که از آینه در گفتارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هله هش دار که در شهر دو سه طرارند
که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند
که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
سردهانند که تا سر ندهی سر ندهند
[...]
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا گل روی تو دیدم همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
[...]
مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند
پیش آن روی نکو صورت بر دیوارند
گل رخسار ترا میوه جمال و حسنست
وین نکویان همه بی میوه چو اسپیدارند
آیت محکم این سوره تویی و دگران
[...]
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
ته چنین صورت معنی که تو داری دارند
گلها پیش گل شرب سراسر خارند
جامهائی که ببارند جز اطلس بارند
غیر دستار که پیچش و مندیله او
[...]
نه همین اهل خرد آینه اسرارند
که ز خود بیخبران نیز خبرها دارند
نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
همه حیرت زده گردش این پرگارند
بی گره شو که به یک چشم زدن می گذرند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.