گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

جمع باش ای دل که این وقت پریشان بگذرد

گرچه مشکل مینماید لیک آسان بگذرد

چشم یعقوب از نسیم پیرهن روشن شود

وز سر یوسف بلای چاه و زندان بگذرد

هیچ حالی را بقایی نیست بی صبری مکن

چون شب صحبت دراید روز هجران بگذرد

شاخ امیدت شود سر سبز و روی عیش سرخ

باز در جوی مودت آب حیوان بگذرد

در غم و شادی بباید ساختن با روزگار

زانکه از دور زمان هم این و هم آن بگذرد

تازه گردد باغ عیشت از نسیم اعتدال

بوی جانبخش بهار آید زمستان بگذرد

ای کمال از غربت و حرمان مشو غمگین که زود

محنت غربت نماند ذل حرمان بگذرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode