پیوسته ابرویت دل این ناتوان کشد
مردم کمان کشند و مرا آن کمان کشد
هرجنس را که هست کشد دل به جنس خویش
زآنت کمند مو طرف آن میان کشد
فرهاد نقش یار خود ار بر زدی به سنگ
نقش ره تو دیده بر آب روان کشد
بگشای لب به خنده تو پیش شکر فروش
تا رخت خود به خانه پیش ز پیش دکان کشد
زآنسان که سوی خویش کشد مور دانه را
خط دانه های دل ما چنان کشد
آواز ما ز گریه بسیار نم کشید
عاشق دگر چگونه تواند فغان کشد
سوزد دوباره اختر برگشته کمال
شبها کمال آه که بر سر آسمان کشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد
ناکام جان نگر که چه در کام جان کشد
این کوه زهره دل که نهنگی است بحرکش
در نوش خنده بین که چه زهر غمان کشد
بحر نهنگدار غم از موج آتشین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.