بیمار عشق جز لب او آرزو نکرد
این نوش دارو ار دگری جست و جو نکرد
ریش دل تو گفت بمرهم نکو کنم
دردا که کرد وعده خلاف و نکو نکرد
شکل قدم ندید و سرم نیز بر قدم
طفل است چون نظاره چوگان و گو نکرد
دستی ندید عاشق مسکین بگردنی
تا روزگار خاک وجودش سبو نکرد
هرگز نریخت چشم من آبی بجای خون
در پیش مردم این قدم آبرو نکرد
یک روز نام خویش نوشتم بروی نان
آنرا ز ننگ من سگ کوی تو بو نکرد
در دین عشق راست نشد قبله کمال
تا روی دل بقامت چون سرو او نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.