گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

من اوصاف حست ندانم کماهی

ولی این قدر روشنم شد که ماهی

مرا در سرست اینکه باشم غلامت

گدا بین که دارد نمای شاهی

به زلف چو شستت گرفتار باشد

من و هر که گیری ز مه تا به ماهی

مرا توبه فرمودن از خال مشکین

بود شستن از روی رنگی سیاهی

تو دلتنگی ما بپرس از دهانت

که خرد است وصادق بود در گواهی

بکن از دعای کمال احترازی

که اثرهاست در ناله صبحگاهی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode