گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

دل رفت به باد دلپذیری

کسی را نبود زجان گزیری

از عشق بتان جوان شود پیر

این نکه شنیده ام ز پیری

گیرم سر زلف و دارمش دوست

زینگونه کراست دار و گیری

صد چرخ زند بر آتش از ذوق

صیدی که تو افکنی به تیری

پایم که دل منت به دست است

گر زانکه گرفته ضمیری

بیند مگر دو دیده در آب

الطف بدن ترا نظیری

گم کرد کمال دل در آن کوی

بازآ و بجودل فقیری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode