گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خیالی بخارایی

دلم از دردِ فراق تو قوی افگار است

دیده در حسرت یاقوت تو گوهربار است

ای که گفتی خبری از تو صبا برد ولی

مشکل این است که او نیز چو من بیمار است

دور از او کار من آسان بکن ای غم ورنه

زندگی بی شرفِ صحبت جان دشوار است

شور لعل تو از آن بر دل من شیرین است

که میان من و او حقّ نمک بسیار است

با همه چهره فروزی و صفا صورت چین

پیش رخسار تو نقشی ست که بر دیوار است

ای خیالی چو غم فرقت او را جز صبر

چاره‌ای نیست، صبوری به غمش ناچار است